شهرآرانیوز؛ «دشمن بداند ما موج خروشانیم، زاییده بحریم، فرزند طوفانیم....» چند دقیقه مانده به اخبار ساعت ۱۴ رادیو، سرودی به گوش میرسد که سالها انگار نوای میلیونها ایرانی را فریاد میزند. این شعر یکی از پرشمار سرودههای حمید سبزواری است که البته نه نامش حمید بود و نه نام خانوادگی اش سبزواری. حسین ممتحنی، نام حمید را جایگزین حسین کرد و نام زادگاهش را برای فامیلی مستعارش برگزید تا شعرهایش را محض مضمون آن بخوانند، بی آنکه بدانند شاعر واقعی آن کیست.
قریحه شاعری و خوی استکبارستیزش را از پدر و پدربزرگش به ارث برده بود و سواد خواندن را پیش از آنکه به مدرسه برود، در دامان مادری باسواد و دل سوز آموخته بود که الفبا را به موازات قرآن، سرمشق کودکی هایش قرار داد. نوجوانی حمید سبزواری که با ورود متفقین به ایران در سال ۱۳۲۰ مقارن شده بود، او را متأثر از مشکلات اقتصادی و معیشتی جامعه، به ورطه شعر اجتماعی کشاند و مدتی بعد با تشویق پدر، به سرودن اشعار مذهبی نیز گرایش پیدا کرد. پدرش کفاش بود و وقتی در سی وچهارسالگی بینایی اش را از دست داد، حمید جوان دست از ادامه تحصیل کشید و مشغول به کار شد.
در سال ۱۳۳۱ با وصلت شکوه اقدس شفقی، زندگی مستقلش را آغاز کرد، اما یک سال بعد در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به دنبال حاشیههای کودتا تحت تعقیب قرار گرفت و مدتی در اسفراین مخفی شد. آبها که از آسیاب افتاد، به مشهد آمد و در کانون نشر حقایق اسلامی با محمدتقی شریعتی و پسرش، علی شریعتی، حشرونشر کرد. سپس با استخدام در بانک بازرگانی (تجارت فعلی) مشغول به کار شد، اما دل بستگی اش به شعر و انقلاب اسلامی موجب شد پس از بازنشستگی، با عضویت در شورای شعر رادیو و تلویزیون، خودش را کامل وقف هنر و فرهنگ انقلاب اسلامی کند.
حمید سبزواری، عمده مضامین اشعارش را به قالبهای غزل و قصیده و مثنوی میسرود و از وفاداران شعر کلاسیک به شمار میآمد؛ اما آنچه او را در عالم شاعری برجسته کرد، عنصر تخیل و تصویرسازی او بود که با زبان آوری، حساسیت موقعیتهای روز سیاسی و انقلابی را با کلام شعر برجستهتر میکرد. رهبر معظم انقلاب نیز در وصف حمید سبزواری بر وسعت دایره واژگان و هشیاری او تأکید کردند: «قریحه شعری اش خیلی خوب بود. واقعا شاعر بود و متصنع نبود. بر انواع شعر تسلط داشت و واژگان وسیعی در اختیارش بود. به روز بود. این مهم است. یعنی از همان ماههای اول انقلاب که با آقای حمید آشنا شدیم، با آن گرفتاریها و اشتغالات عجیب آن روزها، با ایشان مراوده شعری و ادبی پیدا کردیم.»
حمید سبزواری در سال ۱۳۷۱ مدال درجه یک هنر را در رشته ادبیات کسب کرد و در سال ۱۳۸۲ به چهره ماندگار تبدیل شد و در سال ۱۳۹۳ نیز نشان جهادگر عرصه فرهنگ و هنر را دریافت کرد. ۲۲ خرداد ۱۳۹۵ بود که پدر شعر انقلاب اسلامی، سرانجام در نودویک سالگی به دیدار معبود پر کشید و گنجینهای از آثار انقلابی و عرفانی را از خود به یادگار گذاشت.
دو سرود مشهور حمید سبزواری بعید است تابه حال به گوش کسی نخورده باشد و یکی از کتابهای او نیز بارها تجدید چاپ شده است.
«خمینیای امام» از معروفترین سرودههای حمید سبزواری است که هنگام انتقال امام از بغداد به پاریس نوشته شد و ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ با ورود امام به فرودگاه برابر حضور استقبال کنندگان به اجرا درآمد و بعدها در فهرست آثار ناملموس ملی ایران ثبت شد.
کتاب «سرود درد» که سال ۱۳۶۸ در دسترس علاقهمندان قرار گرفت، به عنوان کتاب سال در سال ۱۳۷۵ معرفی شد. «سرود سپیده»، «کاروان سپید»، «یاد یاران»، «به رنگ آمده دشمن» و «این بانگ آزادی» از دیگر مجموعه آثار اوست.
«آمریکا آمریکا، مرگ به نیرنگ تو» که از سرودهای ماندگار و خاطره انگیز انقلاب اسلامی است، نخستین بار به سفارش حضرت امام خمینی (ره) با رویکرد مضامین ضدآمریکایی و استکبارستیزانه توسط حمید سبزواری سروده شد.
«من متولد سبزوار هستم و این شهر تا مشهدالرضا (ع) فاصله زیادی ندارد و همه زندگی ام از کودکی تا امروز به عشق زیارت امام هشتم (ع) پیوند خورده است و در هر فرصتی به پابوس شهید خراسان میآیم.» این بخشی از عرض ارادت مرحوم سبزواری به حضرت رضا (ع) است. او همچنین ما مجاوران را وصیت کرده است: «قدر تنفس در هوای امام هشتم (ع) را بدانند که آنچه داریم از عنایت ایشان است.»
خودش نیز در این مصاحبه گفته است که در قیامت امید به شفاعت حضرت ثامن الحجج (ع) دارد چون: «مهربانی امام رضا (ع) شعری است که در همه هستی ماندگار مانده است و همه ما به مهربانی ایشان خو کرده ایم و قطعا آرزوی همه عاشقان، شفاعت ایشان در قیامت است.»
مرحوم سبزواری که با شنیدن نام امام رضا (ع) «آرامش» و «پناه» برایش تداعی میشد، همیشه شعری از صائب تبریزی او را یاد علی ابن موسی (ع) میانداخت:
آنها که در مقام رضا آرمیده اند
کفران نعمت است بهشت آرزو کنند